دلبستگی کوتاه، وابستگی طولانی
معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم ،» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.
بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.
از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.
نکته دیگر این است که وقتی ای نگونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.
دوستی برای شناخت جنس متفاوت
بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چارچو بهای اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.
در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.
قطع رابطه
مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود.
از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.
طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.
یک نکته مهم
نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.